شما در حال مشاهده نسخه موبایل وبلاگ

زیبایی ها و جاذبه های ارسنجان فارس

هستید، برای مشاهده نسخه اصلی [اینجا] کلیک کنید.

دبیرستان شبانه روزی شهید بهشتی ( دبیرستان عشایری )

لطفا از هر گونه کپی و انتشار بدون نامبردن از منبع کلیه صفحه ها بپر هیزید !



شیراز خیابان معدل و محل بنای دبیرستان عشایری -بنیان گذار :استاد و معلم بزرگوار جناب آقای محمد بهمن بیگی روحش شاد

دیوارهای راهروها و ورودی ها مزین به نقاشی های استاد بهادری کشکولی






فروشگاه های آقایان ظرافت و نامدار-همه بچه های دبیرستان از خرید وقت و بی وقت از آنها خاطره خوب دارند




سالن اجتماعات


ادامه دارد ....

امام زاده شاه مردان -

امام زاده شاه مردان ( ع ) شهرستان پاسارگاد - سعادت شهر - دولت آباد

ویژه آرامستان دولت آباد و چند روستا و آبادی هم جوار

تنگه شاه مردان - ارسالی : آقای قهرمان یوسفی نوروز 1400


تنگه ی با دیواره های تمام صخره ی نسبتا قائم قابل توجه سنگ نوردان و صخره نوردان و غار نوردان حرفه ی

هزار داستان :خدا حافظی دردناک ناگهانی و ابدی چهار مین دختر ایل

به نام خدا


هزار داستان :خدا حافظی ابدی ماه دختر ایل

1400/1/10

بهار بود و گل بود و شادی در همه ابعاد زندگی و طبیعت اطراف، طنین انداز بود صدای طبل دارکوب ها پیوسته بر تنه درختان بگوش میرسید . صدای چهچه بلبلان بی وقفه شنیده می شد . هوا بغایت با طراوت بود.در سیاه چادر تعدادی میهمان حضور داشتند . دیگهای ریز و درشت لبریز از شیر، مشکها پر ماست و اجاقها فروزان و پر فروغ بود. صدای خروشان نهرها و چشمه های بیشمار و پر آب در مسیر های باریک از سراسر دامنه های کوهستان بسوی پایین دست دشت در جریان بود. آغل ها بسته بود صدای کار و زندگی از دیگر چادر های همسایه بگوش میرسید . لب چشمه ها پوشیده از پونه وحشی و گلهای زرد و سرخ وحشی صورتی میزبان زنبورکهای گوناگون بود که با وز وز بال نشسته بر صفحه گل ها و چرخش در بالای فضای دلنشین جریان نهر ها ادامه داشت . بازی روزگار در جریان شکل گیری نوین و پر درد سر ساز بود . عقاب ها و شاهینها در اسمان آبی بدنبال هدف خود در حال چرخش دورانی بودند، مگر پرنده، خزنده و جانداری را به چنگ آورند . در یک گوشه از طبیعت زیبا ی هدیه بخش ،خانواده شین به تکاپو و تلاطم افتاده بودند . شین دختر دم بخت ایلی باز مانده از کار منزل در بستر بیماری ناگهانی افتاده بود . او در چهارمین سال پیا پی بعد از فقدان هم سن و سالان خود بود که داشت ایل و زندگی را برای همیشه ترک میکرد . دونفر از انها در اب رود غرق و ان دیگری هم به سبب بیماری مرموز و نا شناخته در گذشته بودند و هر سال وضع و حال ایل را دگرگون و ماتم زده کرده بودند .اگر این بار اتفاق نا گوار می افتاد علاوه بر کم شانسی ایل بلکه روند متوالی مرگ و میر دختران را باید به فال بد می گرفتند .امور کاشانه سیاه چادر تا حدی برای مدتی دست نخورده و عقب افتاده بود .لوازم چادر ،منزل مرتب و تمیز خانواده شین روی هم انباشته شده بود ( امور روزانه ). نه مشکی زده شده و نه دیگهای شیر جوشانده شده بود ،نه بوی تازه نان گرم و خوشمزه در فضا پیچیده بود. نا امیدی و ناراحتی بر تمام اعضا چیره و ضربه سخت نهایی را وارد کرده بود . نه صدای عندلیبی در جا جای جنگل می پیچید و نه دارکوبی و نه شانه به سری فعالیت خود را آغاز کرده بود . نه صدای کبکها در دشت و جنگل بگوش می رسید . همه به سکوت دایمی دعوت شده بودند . دیگر نغمه و آواز همراه با مشک زنی دختران ایل همجوار خانواده دارای بیمار برای مدتی متوقف شده بود . مضمون کوتاه اشعار و سروده های عمومی اقوام بیت کوتاه و زمزمه رقابت در کار منزل یا همان سیاه چادر در زمان مشک زدن بود . مشکی زدم سحر شد ***همه ایل بالا خبر شد ، سکوت خسته کننده بر بخشی از ایل حکمفرما شد . تنها صدای ناله دلخراش شین سکوت دشت و جنگل را می شکست . از پشت تپه های مجاور بگو مگو در گوش میپیچید .خانواده شین با دود، دودی و اسفند و کندر در فضای یکسره دلگیر چادر فراگیر شده بود .پیشتر ،همیشه شادی و هیاهو در چادر انها موج میزد . آفتاب آن روزها پر فروغتر و درخشانتر از همیشه به نظر نمی آمد . جمعیتی اندک به سوی منزل میزبان بیمار سخت با سکوت وارد می شدند . تعدادی زن و مرد از فامیل برای تسکین درد و ناراحتی با دارو های تجویزی خود آمد و شد داشتند . خبر بیماری و حال سخت شین همه را شوکه و نگران ساخته بود . شین از میر علی پدر، هم گلایه و هم حلالیت می طلبید . وضع جسمانی او روبه وخامت گذاشته بود . گاهی از شدت درد داد و فریاد براه انداخته بود. انواع و اقسام درمانهای محلی توصیه و رایج بود .هر فردی از زنان و مردان ایل به فراخور علم و تجربه گذشته خود راه حل متفاوتی و تجویز دارو های محلی ارایه میکرد. اما هیچکدام موثر واقع نشد . درمانگران روش های سنتی را هر چه در اختیار داشتند بکار میبستند . ابدا مجال دسترسی به طبیب نبود .سردرد ناگهانی و درد تمام اندامها ،امانش را بریده بود .بدین ترتیب مهمانان بسیاری در قالب درمانگران فامیلی فضای درون چادر را اشغال کرده بود . درمان شین نا امیدانه ادامه داشت و بدون حصول نتیجه معالجه را کندتر کرده بود . هر فردی با توجه به سر آمدی در معالجه ، ترفند های خود را می آزمود. بیمار هم در تب و تاب و ناله میسوخت . ذره ذره اب شدن شین مقابل چشمان خانواده و فامیل همه را حیرت زده کرده بود . تا کنون چنین درد و درمانی را ایل به خود ندیده بود در اندک زمانی فشار همه جانبه درد نه تنها بیمار بلکه همه حاضرین را به تنگنا کشانده بود. امان از درد بی درمان داشت داغی تند و مهیب بر دل همه خط و نشان می کشید . درد آنگه اید مانندکوهی و رود از تن مانند مویی . این شعار همیشگی و تسکین دهنده تکراری درمانگران محلی بود که به آن عبارت دل خوش کرده بودند . اما اینبار درد نه قصد برون رفت داشت و نه نشانه بهبودی پیدا بود . سر انجام سحر گاه در کوتاهترین زمان از آغاز بستری جان شیرین شین به مانند پرنده ای دربند پر کشیدو گرمی و تب و برق دیده همه از تن و جان برفت . انوقت صدای شیون و زاری شعله ور شد . خبر در گذشت او مانند برق در تمام ایل در اندک زمانی پیچید . برخی نگران تن عزیزش و تعدادی ناراحت از غم سنگین بر خانواده ها و فامیل و تعداد اندکی هم دچار سر در گمی از بر پایی مراسم جشن عروسی پیش روی خود بودند . بهر حال برای احترام شین و خانواده همه جشنها و مراسم متوقف شد . همه برای ادای احترام و عرض تسلیت دسته و گروهی و انفرادی به چادر دست نخورده و تزیینات زیبای شین وارد و با غم و اندوه همدردی ، آنجا را ترک میکردند .در مدت یکماه تمام همسایه ها و فامیل از راههای دور و نزدیک به سرکشی و رفت و آمد خود، خانواده شین نازنین را تنها نمی گذاشتند . درد و غم بی پایان متحمل بر پدر ومادر و برادر و خواهران شین تا مدت یکسال سایه سنگینی بر زندگی آنها افکنده بود . آخرین سال جاری خانواده شین از درد و غصه در ایل سپری گشت .سالی را به سختی با فلاکت و همراه با خاطرات نیک و بد پشت سر گذاشتند . نبود شین برای خانواده و فامیل گران تر از هر قیمتی تمام شد .خانواده زمین گیر و طرح اسکان موقت را بدانها تحمیل کرد .چند سالی از آن واقعه دردناک بگذشت. درد جانگاه نبودن شین انگار همین دیروز بود کوبنده و کشنده زندگی انها را تحت تاثیر قرار داده بود .سر انجام پدر خانواده کم کم به بیماری دیگری زمین گیر و سر انجام منجر به خدا حافظی ابدی شد . چند سال دیگر زندگی به سختی و ناراحتی سپری شد که مادر خانواده نگین هم به جمع دیار رفتگان شتافت . جمع اعضای باقی مانده از خانواده چند نفری شین دیگر بزرگ شده بودند و یکایک تصمیم گیرنده بودند . در غیاب اعضای عزیز و سرپرستان یکا یک از دست رفته ،به زندگی پر خاطره و خوش از زمان کودکی و اینک تا بزرگسالی را بدون قرار داشتن ، زیر سایه پدر مادر ادامه دادند . مال و منال و گله و دارایی فراوانی بجا مانده بود ،اما اداره و سر پرستی املاک و دارایی ،مشکل بزرگ سر راه انها بود . سختی های کمر شکن و نا مرادی های و جور روزگار را بر تن و جان خود هم چنان بدوش می کشیدند . محبت دریغ شده خواهر پدر و مادر غم سهمگینی بر دل و افکار آنان وارد کرده بود .شادی و خاطرات خوب دوران کودکی گذشته را پاک فراموش کرده بودند. یاد آوری خاطرات فقط به دوران سختی و نا کامی ها و درد ورنج تنهایی ،خلاصه نمی شد، بلکه بدون همراهی اعضای خانواده ی بزرگ خود هم می اندیشیدند .تعدادی برای تشکیل زندگی نو از هم فاصله گرفتند و تعدادی هم چنان گرد همدیگر به تلاش برای ادامه زندگی و باز گشت به راحتی خیال در گذشته باور داشتند . زندگی همچنان ادامه دارد .شاد و سلامت باشید عزیزان



نوروز سال 1400 بدون همراهی عزیزان


با پوزش به سبب کمبود فضا داستانها هر از چند گاهی غیر فعال و داستان جدید نگارش و ارایه میشود !

صبحگاه کآفتاب بر دمید یکی بود که هرگز عزیز خود ندید .




سرانجام سال نو گشت و هم میهنان با محدودیت گردهمایی و دور همی خانوادگی گرد سفره هفت سین سال نو را آغاز کردند و جمعی هم اشکی ریختند . زیرا عزیزان خود را همراه و همگام با این سال جدید نداشتند . بهر دلیل به سبب مشغله کاری و یا بیماری و یا فقدان عزیزان خود ورود سال 1400 را بدون انها برای لحظاتی سپری کردند . در عین گذر از سال پر تلاطم 99 خاطرات نیک و بد و ناگوار گذشته را همراه با اشک و لبخند در جان و دل خود احساس شادی و دلتنگی به آنان دست داد . و هزاران قصه دیگر .... امیدواریم بار دیگر این سال با شادی و موفقیت و بدون ویروس جدید، سال پیش رو را پشت سر بگذرانند . در این بهار نو جای همه عزیزان از دست رفته نزد خانواده های گرامی خود واقعا خالیست . یادشان گرامی - بقول شاعر :

بشنو از نی چون حکایت می کند ** از جدایی ها شکایت می کند

سر من از ناله من دور نیست** لیک چشم و گوش را آن نور نیست

روزها گر رفت گو ، رو باک نیست** تو بمان ای آنکه چون تو باک نیست

در نیابد حال پخته هیچ خام ** پس سخن کوتاه و السلام

کوزه چشم حریصان پر نشد ** تا صدف قانع نشد پر در نشد

چون گل رفت و گلستان در گذشت** نشنوی ز بلبل سر گذشت

مولوی


نوروز و بهار 1400 کمینPart 2 =two

ارتفاعات تنگ جهانگیر خان - حسین آباد کمین منطقه باصری نشین- پاسارگاد

ارسالی توسط آقای قهرمان یوسفی از شیراز






نما هایی از جلگه سر سبز بلوک کمین پاسارگاد

یکی از زیستگاه های شیر ایرانی که متاسفانه صدو اندی سال قبل اخرین قلاده با ضربه ...... از بین رفت و منقرض شد . در ارتفاعات منطقه یک تنگه وجود دارد که به تنگ شیری معروف است . زیستگاه کوهستانی شیر ایرانی زاگرس بی دلیل نیست تصاویر شیر در سنگ نگاره های تخت جمشید حکاکی شده تنها حدود 35 کیلومتر با تخت جمشید و حدود 20 کیلومتر تا آثار تاریخی پاسارگاد فاصله دارد .



تصاویر کاملتر برای علاقه مندان به طبیعت منطقه : نشانی
chavil2.blogsky.com
قابل بازدید خواهد بود

نوروز و بهار 1400 کمین Part one

با تبریک سال نو ، عکس های منطقه کمین پاسارگاد - ارسال توسط آقای قهرمان یوسفی

باغ و باغچه آقای کریم یوسفی ، وی با کاشت و تکثیر انواعی از گیاهان و درختان و گلهای باغی و کوهی اقدام کرده است .از قبیل کما ، جاشیر ، بلهر ،آزار چوب ،سه پهلو ، پیازو ، بن سرخ ، سنبل ، موسیر کوهی ، کارده ، گیاه منطقه هرات که به عسلو معروفست ، زعفران ، تمشک ، بادام کوهی ، بنه ،کرفس کوهی ، گل لاله وارونه ، بابونه ، آویشن ، انواع رز و سایر گیاهان و گلها در دست تکثیر دارد .




قارچ و (هکال- هکل ) وحشی = کوهی - (دنبل-دمبل) خودرو در منطقه








سال نو مبارک 1400



پنبه و بادگیرها - مارمه و حسن آباد معروف به محمد کریم خان 2

تعدادی از دوستان از دیدن برخی تصویرها خاطرات گذشته برای انها تازه میشود خاطرات خوش و دلپذیر شاید هم خاطرات به گونه دیگر .... از خطه جنوب فارس جهرم ، منصور آباد ، چاه تیز ، رزک ، جویم ، فرشته جان ، حسن آباد ، بنارویه ، دامچه ، هرم و کاریان ، کوره ، هود و بیدشهر ، حسن آباد مرگماری ، احمد محمودی ، خرده دره ، بویژه از عشایر کوچرو در گذشته




سرزمین خاطره ها : مارمه و بادگیر معروف منزل آقای اکبری

برکه دوار حسن آباد- محمد کریم خان


این برکه ( آب انبار ) روزی و روزگاری برای خود قرب و اهمیتی خاص داشته -تزیینات و کتیبه ی بر سردر ورودی داشته برو و بیایی در جوار ان داشته حیات حول ان جاری بوده است . مشتری های دایمی پیوسته گرد ان میچرخیده و زندگی گذشتگان به ان وابسته بوده است . دارای سه ورودی در مسیر و مسیل سیلابها و دارای جوی تصفیه اب بوده است ، اما اکنون به هر دلیل موجب بی مهری قرار گرفته است . از گزند و آسیب عوامل جوی و انسانی بسی در رنج بوده است . با معماری خاص منطقه جنوبی و در حد خود زیبا و گیرا هنوز پا برجاست . در کنار قلعه محل زیست مردمان صبور و مقاوم به گرمای جنوب و دارای امکانات امنیتی محافظ در دوره خود بوده است کمی انطرفتر حمام دوار داشته که هنوز آثارش باقیست و بشکل دوار و به سبک و معماری برکه در مسیر اب برکه کنار قلعه قرار داشته است .حسن اباد بین جویم و فرشته جان در کنار تپه تاریخی نقاره خانه با چاه باستانی و دو راهی مارمه و دامچه و هرم و کاریان واقعست .

نمای درون برکه دوار حسن آباد

نمایی از تنها برج قلعه و برکه حسن اباد

بافت جدید و قدیم از ورای قلعه حسن آباد


پنبه زار های گلوگاه مارمه

دوستی از شهرستان داراب فارس مسوول جمع اوری و شمارش بسته های پنبه همراه با پنبه چینان دارابی
چرخ ساده و سنتی جدا سازی دانه پنبه و الیاف متعلق به آقای جعفری - حسن آباد


معماری منازل - اخیرا

برج و برکه ای قدیمی در دل پنبه زار ها


حسن اباد دوم معروف به حسن اباد مرگماری - بعد از مارمه واقعست - آخرین نقطه منطقه
پنبه زار های کوهنجان سروستان




سفر یک روزه ییلاق قسمت 2

اغاز سفر




چشمه مروارید



جنگل سوخته زاگرس




مخفی گاه شکار پرندگان

دایره های عمر و زندگی درخت








12345678
9
10
last